پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود. شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد. ادامه مطلب استادی در شروع کلاس درس ، لیوانی پر از آب را به دست گرفت . آنرا بالا گرفت تا همه ببینند . بعد از شاگردان پرسید : به نظر شما وزن این لیوان چقدر است ؟ ادامه مطلب دخترک چند روزی بود که پایش شکسته بود و در خانه مانده بود. از اینکه خانه نشین شده بود و نمی توانست راه برود، کلافه شده بود. ادامه مطلب روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت . خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند .اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم ، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند ... |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |