پــــــــــری یــــــــاس
روانشناسی 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روانشناسی و آدرس pariyas.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود. شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.
پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: " اين ماشين مال شماست ، آقا؟".
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است".
پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش..."
البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند. او مي خواست آرزو كند. كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت.
اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد:"
اي كاش من هم يك همچو برادري بودم."
پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: "دوست داري با ماشين يه گشتي بزنيم؟""اوه بله، دوست دارم."

--

 

گالری تصاویر سوسا وب تولز
ادامه مطلب
[ سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:اتومبیل,هنر,عیدی,برادر,فلج,آرزو, ] [ 19:38 ] [ پری یاس ]

استادی در شروع کلاس درس ، لیوانی پر از آب را به دست گرفت . آنرا بالا گرفت تا همه ببینند . بعد از شاگردان پرسید : به نظر شما وزن این لیوان چقدر است ؟
شاگردان جواب دادند : 50 گرم ،100 گرم ، 150 گرم
استاد گفت : من هم بدون وزن کردن نمی دانم وزنش چقدر است . اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همینطور نگه دارم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
شاگردان گفتند : هیچ اتفاقی نمی افتد .

گالری تصاویر سوسا وب تولز
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:درد,مشکلات,فلج,قوی,امروز, ] [ 11:58 ] [ پری یاس ]

 دخترک چند روزی بود که پایش شکسته بود و در خانه مانده بود. از اینکه خانه نشین شده بود و نمی توانست راه برود، کلافه شده بود.
تصمیم گرفت به بوستان برود تا حالش بهتر شود. وقتی روی نیمکت پارک نشست، چشمش به دختری که هر دو پایش فلج بود و روبروی نیمکت نشسته بود، افتاد. از مادرش که او را به پارک آورده بود، خواست تا روی آن نیمکت کنار آن دختر بنشیند. وقتی نشست، سلام کرد و سر صحبت کم کم باز شد. با حالتی اندوهناک و گلایه مند گفت : "خیلی سخت است که دیگران راه می روند و ما نمی توانیم."
دختر فلج با تعجب به او نگاه کرد.دخترک ادامه داد : "تازه امسال شماها را درک می کنم."
دختر در جوابش خندید.دخترک پرسید : "چرا از حرفهای من تعجب کردی؟! چرا خندیدی؟"

گالری تصاویر سوسا وب تولز
ادامه مطلب
[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:فلج,لذت,حسرت,مقایسه,خوشبخت, ] [ 10:14 ] [ پری یاس ]

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد . پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است . به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد .پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند .
پسرک گفت : " اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم، برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم " .
مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد . برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد .در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند .اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم ، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند ...




گالری تصاویر سوسا وب تولز
[ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:فلج,روح,خدا,گوش,مرد ثروتمند, ] [ 19:29 ] [ پری یاس ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 88 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

آنان سجاده ها را آتش میزنند و اینان بت ها را میشکنند . . . . غافل از اینکه . . . . خدا همانست که بر لبان یک قمارباز در حال باختن جاریست…!
امکانات وب

پیچک

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز