پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
روزي مدیر یکی از شرکتهاي بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش میرفت چشمش به جوانی افتاد که در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد،جلو رفت و از او پرسید:شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میکنی؟ جوان با تعجب جواب داد:ماهی 2000 دلار مدیر با نگاهی اشفته دست به جیب شد و از کیف خود 6000 دلار در اورد و به جوان داد و گفت :این حقوق سه ماه تو ,برو و دیگر اینجا پیدایت نشود ... تو اخراجی ما به کارمندان خود حقوق میدهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند!!! جوان با خوشحالی از جا جهید و از انجا دور شد! مدیر از کارمند دیگري که نزدیکش بود پرسید: آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟کارمند با تعجب از رفتار مدیر جواب داد:او پیک پیتزا فروشی بود که براي کارکنان پیتزا اورده بود!!! ![]() به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی, از روان پزشک پرسیدم شما چطور می فهمید که یک بیمار روانی به بستري شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روان پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می کنیم و یک قاشق چایخوري, یک فنجان و یک سطل جلوي بیمار می گذاریم و از او می خواهیم که وان را خالی کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادي باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است. روان پزشک گفت: نه! آدم عادي درپوش زیر آب وان را بر می دارد. شما می خواهید تخت تان کنار پنجره باشد... ![]() |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |